جدول جو
جدول جو

معنی باب التوبه - جستجوی لغت در جدول جو

باب التوبه
(بُتْ تَ بَ)
دروازه ای به بیت المقدس:... و چون بدرگاه (بیت المقدس) درروند روی سوی مشرق از آن دو در آنچه بر دست راست است، باب الرحمه، گویند و دیگر را باب التوبه... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 34) (عقدالفرید چ مصر 1259 میلادی ج 7 ص 298)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُنْ نو)
یکی از دروازه های بغداد. (تجارب الامم چ عکسی لیدن ج 2 ص 323)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ غُ بَ)
دروازه و کویی به بغداد. (عیون الانباء ج 1 ص 262)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ خو خَ)
محلی بشهر المریۀ اندلس
لغت نامه دهخدا
(بُلْ حَ بَ)
یکی از چهار دروازۀ باروی بغداد:.... و چون خلافت بمستظهر بالله احمد بن المقتدی رسید آنرا (بغداد را) بارو و خندق به آجر ساخت. دور بارو بطرف شرقیش که آنرا حرمین خوانند هجده هزار گام است و چهار دروازه دارد: باب خراسان و باب خلیج و باب الحلبه... (نزهه القلوب چ لیدن 1331 ه. ق. ج 3 ص 34). یاقوت گوید: حلبه محلۀ بزرگ وسیعی است در مشرق بغداد نزدیک باب ازج و در مواضع دیگر
لغت نامه دهخدا
(بُتْ تِ)
محلۀ بزرگی بود در بغداد در کنار خندق مقابل قطیعۀ ام جعفرو آن اکنون ویران و تبدیل به صحرائی شده که در آن زراعت کنند. (معجم البلدان). محلۀ بزرگی بود مجاور مشهد موسی بن جعفر و در آنجا آرامگاهی است که در آن عبدالله بن امام احمد بن حنبل مدفون است. (مراصد الاطلاع) ، دری بمکۀ معظمه:... و در آن خلوت که قفای حجرالاسود است دیبای سرخ درکشیده اند و چون از در خانه درروند بر دست راست زاویۀ خانه چهارسو کرده مقدار سه گز در سه گز و در آنجا درجه ایست که آن راه بام خانه است و دری نقرگین بیک طبقه بر آنجا نهاده و آنرا باب الرحمه خوانند و قفل نقرگین بر او نهاده باشد... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 109)
لغت نامه دهخدا